اجماع سیاسی محال یا ممکن

 

کشور ما روزهای سخت و تعیین کننده ای را سپری می کند. حاکمیت در ادامه چند دهه سرکوب سبعانه وارد مدار جدیدی از ویرانگری و آزادی ستیزی شده است. نه خامنه ای و آدم کشان پیرامون او ونه سپاه و مافیاهای حامی احمدی نژاد هیچگونه تمایلی به تعامل با مردم و پاسخگوئی به خواست های برحق آنان نشان می دهند.

چه باید کرد؟ میلیون های ایرانی در اسارت استبداد افسار گسیخته و سرکوبی بی همتا و در حصار ناهنجاری های اجتماعی، فقرو تنگدستی و ناامنی و بی حقوقی، مرگ را زندگی می کنند. نه تنها نان از سفره ها رخت بر بسته است که جان و عزت و کرامت شهروند ایرانی به تاراج می رود. این همه در کشوری اتفاق می افتد که بر دریای نفت قرار گرفته، جوان ترین جمعیت جهان را دارد و می تواند یکی از مترقی ترین و پیشروترین جوامع خاورمیانه باشد.

جنبش آزادی خواهی ناچاراست چاره ای بیندیشد.

همه افراد، نیروها، فعالین این جنبش و طیف گسترده حامیان اجتماعی آن در مقابل یک مسئولیت خطیر تاریخی قرار گرفته اند. باید کاری کرد!

اگر این واقعیت را می پذیریم که هیچ جریان و گرایشی به تنهائی نمی تواند این مبارزه سخت و پر هزینه را به سرمنزل پیروزی برساند، آنگاه این استنتاج طبیعی است که حضور همه ما، در یک تلاش هماهنگ و گسترده برای پیروزی و نیل به آزادی ضروری است.

اگر این مسئله همچون واقعیتی انکارناپذیر، بر روی میز این جنبش قرار دارد، چگونه باید به آن پاسخ داد؟

نگارنده بر این باور است که زمان تلاش برای رسیدن به یک اجماع سیاسی فرارسیده است.

این اجماع ضروری است، مسئله حل کن و راهگشاست. جنبش آزادی خواهی نیازمند متمرکز شدن، همگرائی، همسو کردن گرایش های درون خود و در امتداد هم قرار دادن همه فعالیت هائی است که رو به مردم و با هدف رهائی آنان جریان دارد.

نگارنده با تکیه بر باور دیگری، جرأت یک امیدواری به خود می دهد.

باور به این که سرمایه سیاسی این جنبش، در کلیت مطلق آن، برای رسیدن به آزادی، کافی است. این سرمایه (با همه توانمندی ها و تجربیاتی که در پیکر خود پراکنده دارد)، هرگاه با درایت و هدفمندی به کار گرفته شود، برای رهبری جنبش هیچ چیز کم ندارد.

اما این سرمایه سیاسی، برای هدایت جنبش آزادی خواهی به سرمنزل پیروزی، به حضور گسترده مردم در کنار خود نیازمند است. پیوند با مردم ( وبه ویژه نسل جوان) و حضور آنان در کنار ما، زمانی میسر می شود که مردم، به جدیت، برنامه داشتن، همبستگی و یکپارچگی کافی این جنبش باور داشته و تلاش آن برای یک وفاق ملی و سراسری را عملا مشاهده کنند. در آن صورت( و تنها در آن صورت) مردم با امید به یک جایگزین بهتر و قطعی، و بدون واهمه از افتادن کشور به ورطه هرج و مرج، به صحنه خواهند آمد.

به این ترتیب معادله دو مجهول دارد.

 

١- همگرائی و تحکیم پایه های سیاسی جنبش آزادی خواهی و ارتقاء آن به سطح یک آلترناتیو

٢- مهندسی افکار و کار سیاسی فعال در جهت پیوند آن با مردم

جنبش آزادی خواهی می بایست به مردم نشان دهد که توان مدیریت اختلافات درونی خود و بصیرت کافی برای درک درد و رنج مردم را دارد و منافع کوچک و تاکتیکی نیروهای درون خود را با منافع بلند مدت و عظیم تر کشور و مردم ایران جایگزین می کند. ما ناچاریم نشان دهیم که وفاداریمان به آرمان های آزادیخواهانه و مطالباتی که درچند دهه اخیر سرلوحه فعالیت های ما بوده است تنها با فداکاری و شکیبائی برای رسیدن به یک وفاق ملی قابل اثبات است.

با این مدخل و بر مبنای چنین باور و امیدی به بحث اجماع سیاسی می پردازیم

ابتدا نگاهی واژه شناسانه به این مقوله بیندازیم.

اجماع از منشاء لاتین آن " کنسن سوس" به معنای " توافق" یا "هم-احساسی" یا "احساس مشترک" سرچشمه می گیرد. اجماع هم برای توافق عمومی و هم پروسه رسیدن به این توافق استفاده می شود. متدی است که در آن نظرات و برنامه های طرف های مختلف، ملاحظه و بررسی می شود و سپس یک سنتز از آن برای رسیدن به "اجماع" به عمل می آید. سند و توافق نامه نهائی، مورد پذیرش همه شرکت کنندگان در اجماع خواهد بود.

اجماع، پروسه تصمیم گیری گروهی است، که نه تنها توافق اکثریت شرکت کننده گان، بلکه نظرات و پیشنهادات اقلیت را هم مد نظر دارد. اجماع دو مولفه مهم دارد. نخست توافق عمومی و دوم همبستگی جمعی و وفاداری به نظرات و برنامه های طرح شده از سوی اعضای آن. به این ترتیب با دخالت همه اعضای اجماع و مساعدت آنها در طرح پیشنهادها و راه حل ها، همه جوانب یک بحران یا معضل مورد توجه قرار می گیرد.

نمونه های فراوانی از اجماع سیاسی در کشورهای مختلف جهان و در جنبش های آزادی خواهانه آنها وجود دارد که ذکر آنها در این نوشتار موجب طولانی شدن بیش از حد آن می شود

 

شرایط و پیش فرض های اجماع سیاسی

اجماع سیاسی، برای برون رفت از بن بست ها و بحران ها و در شرایط ویژه، ضروری می شود. اجماع معمولا در شرایط تاریخی خطیر و حساس به عمل می آید تا با تجمع نیروها و امکانات اعضای شرکت کننده در آن، ازهمه پتانسیل های لازم برای پاسخ دادن به بحران استفاده شود. در موارد بسیار، رسیدن به اجماع مستلزم و یا همزمان با تغییر یک یا چند پارادایم بوده است. مثلا برای رسیدن به اجماع در یک جبهه گسترده گاه تاکتیک مبارزه مسلحانه کنار گذاشته شده است. در فلسطین، ایرلند، آفریقای جنوبی، هند و آمریکای شمالی رسیدن به اجماع با تغییرات چشمگیر در رویکرد به اختلافات و موضوعات مورد مناقشه همزمان بوده است

 

شرایط لازم برای رسیدن به اجماع در جنبش آزادی خواهی ایران

 

١- شکل گیری روشمند گرایش ها و شفافیت در مرزبندی های

شکل گیری و تعریف دقیق گرایش های مختلف جنبش آزادی خواهی قبل از رسیدن به اجماع اهمیت فراوان دارد. نیروها و نحله های فکری گوناگون می بایست مختصات روشنی داشته باشند. مرزبندی ها و تفاوت ها، مبنائی برای جستجوی نقاط مشترک است. از این رو پلاتفرم ها و برنامه عمل نیروها قبل از شرکت آنها در اجماع روشن می کند که این نیروها در مورد موضوعات گوناگون، چگونه می اندیشند. شناسنامه شفاف هر فرد یا نیروی سیاسی هم به مخالفین وهم به متحدین ، امکان آشنا شدن با نظرات وتحلیل های آن، درحوزه های مختلف سیاسی و اجتماعی می دهد. این آشنائی میزان نزدیکی و دوری جریان های دیگر را تعیین می کند.

 

٢- باور به موفقیت اجماع

گاندی به درستی گفته بود: " سخت ترین مرحله اجرای یک پروژه اخذ تصمیم انجام آن است. این تصمیم می باید از باوری سترگ سرچشمه گیرد"

برای جنبش آزادی خواهی ایران نیز، رسیدن به اجماع, مستلزم باور به موفقیت و عملی بودن آن است. اگر (آنچنان که تا کنون تجربه کرده ایم) عده ای پیدا شوند که (برای توجیه بی عملی شان) بر طبل یأس و منفی گری بکوبند و یا ایرادهای بنی اسراییلی بگیرند، تلاش برای رسیدن به اجماع، ناکام خواهد ماند. باور ما به موفقیت اجماع، پی گیری و سماجت ما را در این مسیر تضمین می کند. برای تقویت باور به اجماع، نخست می بایست خود مان را بشناسیم. هر فرد و جریان سیاسی باید موجودیت خود را مستقل از جریانات دیگر به رسمیت بشناسد و هویت مستقل خود را تعریف کرده و پذیرا باشد. اگر این باور به خود مقدور باشد آن وقت ترس از محو شدن و کم رنگ شدن در کنار دیگران، جای خود را به این امید می دهد که در کنار همدیگر قوی تر و آسیب ناپذیرتر خواهیم بود.

 

٣- نگاه دمکراتیک به قدرت سیاسی

در کشور ما سنت داشتن دولت های مقتدر مرکزی ریشه دار و طولانی است. این سنت به یک رفتار سیاسی تبدیل شده است که از جمله با بررسی تاریخ ایران توضیح داده می شود. هجوم ها یی که به کشور ما شده است وغارت و ناامنی و تجاوز به جان ومال مردم، وجود دولتهای مقتدر و رهبران قاطع و کاریسماتیک را از دیرباز بر ذهن و باور ما تحمیل کرده است. این سنت در ارتباط سیاسی نیروها با همدیگر و بر سر تقسیم قدرت سیاسی (که مضمون دمکراسی است) تأثیرات عمیق گذاشته است. ما به غلط تصور می کنیم که می توانیم به تنهائی مالک همه تصمیات سیاسی در کشورمان باشیم. درست از این روست که هر حزب و جریانی، خود را مدیر طبیعی اداره کشور می داند.

اگر قرار است تحولی در دیدگاه های ما صورت گیرد تا از طلسم این حاکمیت ارتجاعی و از بن بست ناکامی های سیاسی جنبش آزادی خواهی بیرون بیائیم، درست در همین مورد است. در نگاه ما به قدرت سیاسی و تلقی ما از ترکیب مدیران اجرائی آینده ایران. همه ما امروز در مقابل این پرسش قرار داریم: آیا در ایران آینده همه خودی هستند یا قرار است فرقه جدیدی، رکورد تازه ای در تعصب و ویران سازی و ناهنجاری سیاسی به جای بگذارد؟

اهداف یک اجماع سیاسی

پرسش مهمی که در ارتباط با این اجماع طرح می شود این است که این اجماع با کدامین اهداف تشکیل می شود؟ به اجماع برسیم تا چه کار کنیم؟

یک پاسخ از بین ده ها پاسخ ممکن این است:

جنبش آزادی خواهی ایران پراکنده است و به همین دلیل کم تأثیر. این جنبش در مختصات کنونی اش پاسخگوی الزامات سیاسی و تاریخی این مرحله نیست و نمی تواند نقشی را که از آن انتظار می رود ایفا کند مگر این که به پراکندگی و ولخرجی در سرمایه سیاسی اش پاسخی درخور بدهد.

اجماع سیاسی پاسخی به این معضل است. اجماع یک توافق نظری و اصولی برای تضمین اقدامات عملی است که به تبع اجماع در دستور کار نیروهای شرکت کننده، قرار می گیرد. این اقدامات عملی عبارتند از:

 

١- تشکیل جبهه

این جبهه قرار نیست جایگزین نیروهای موجود بشود بلکه حاصل همکاری این نیروهاست. جبهه بازوی سیاسی جنبش و منشاء طراحی و ارائه راهکارهاست

 

 

٢- تشکیل کنگره ملی(1) از طریق مراجعه مستقیم به آراء ایرانیان خارج کشور

کنگره ملی به نوبه خود شوراهای هماهنگی کشوری ایجاد می کند تا فعالیت های منطقه ای و خاص را سازماندهی و نیزبرنامه های سراسری کنگره را اجرا نماید.

اهداف کنگره ملی ایرانیان و پروسه تدارک آن در مدارک ضمیمه این نوشتار با تفصیل بیشتری، تضیح داده شده است.

کنگره ملی، ارگان اجرائی جبهه و مسئول پیشبرد پروژه هائی است که جبهه طراحی و تصویب می کند.

مهمترین هدف اجماع سیاسی، پیوند بین مردم و جنبش آزادی خواهی است. این پیوند زمانی برقرار می شود که مردم و رأی آنها مبنا باشد.

جبهه محصول توافق و اجماع بین فعالین جنبش است اما کنگره ملی هویت خود را از دخالت مستقیم مردم کسب می کند. این رویکرد گامی مهم در جهت مشارکت مردم در عرصه فعالیت های سیاسی و در حوزه های تصمیم گیری و پاسخی ضروری به سازگاری و ارتباط بین نخبگان سیاسی و فعالین اجتمائی می باشد.

( تدارک رسانه ملی ( رادیو، تلویزیون و سایت و...) (3

تدارک رسانه ملی در اشکال فوق یکی از نیازهای مبرم این مرحله برای انتقال پیام جنبش آزادی خواهی به مردم و به ویژه فراهم نمودن یک بستر رسانه ای فراگیر به منظور دادن فرصت و فضای منصفانه به همه نیروهای درون اجماع در معرفی خود، مهندسی افکار و انتقال اهداف جنبش به درون جامعه می باشد. تشکیل رسانه ملی ذهن مردم را از آشوب سازی رسانه های مرتبط با قدرت های خارجی و نیز تبلیغات مسموم و فریبنده رژیم، آزاد و امکان دسترسی آنان به اخبار موثق و تحلیل های به موقع از وضعیت جنبش و جامعه را فراهم می نماید.

پروسه رسیدن به اجماع

 برقراری ارتباطات فعال بین افراد و نیروهای علاقه مند به شرکت در اجماع و دامن زدن به موضوع ضرورت اجماع در مطبوعات و میان مردم

 شناسائی وطرح موضوعات گره ای. پاسخ به پرسش های راهبند و خلق فرمول های ساده، روان و راهگشا

 گرداوری نظرات اثباتی (در مورد آنچه که باید باشد). نقاط مشترک و حوزه هائی که در دایره اجماع قرار می گیرند

 گرد آوری نظرات سلبی (دررد آنچه که نباید باشد) تفکیک و تدقیق مقولاتی که بیرون از حوزه اجماع است.

 کنگره بحث های نظری پیش از اجماع متشکل از همه افراد و نیروهای مفروض

 تشکیل شورای تدارک کنگره اجماع

( تشکیل کنگره اجماع ( این کنگره شورائی را بر می گزیند که به نوبه خود مأموریت دارد که کنگره ملی را تدارک ببیند

 

کلام پایانی

امروز دیگراز درد نالیدن کافی نیست. باید در پی درمان بود. حتی زمان افشاگری و نوشتن و گفتن از جنایات رژیم نیز به سر آمده است. گوش فلک از این همه سبعیت کر شده است. اکنون وقت آن رسیده است که هر ایرانی و به ویژه فعالین جنبش آزادی خواهی به ارائه راه حل ها و طرح برنامه های عملی برای بیرون بردن جنبش از بن بست کنونی بپردازند. اگر زبانی گشوده و یا قلمی بر کاغذی می رود می بایست در جستجوی راهکارها باشد.

می توان با خرد و درایت به مشکلات موجود نگاه کرد و شجاعانه پذیرفت که همراهی گسترده ما ضامن عبور از تاریکی و تخریب تحمیل شده بر این سرزمین است.

میزان تعهد هر فرد و نیروئی به آرمان ها و خواسته های مردم را تنها در تلاش عملی آنها در راستای پاسخ به بحران کنونی می بایست ارزیابی کرد. پراکنده کاری و تکروی، نشانه ضعف ما و تضمین تداوم دیکتاتوری است. ما تنها با هم و در کنارهم است که شانس پیروزی داریم. جنبش آزادیخواهی در مقابل یک آزمون بزرگ قرار گرفته است. دست همدیگر را به گرمی بفشاریم و نگذاریم میلیون ها ایرانی بیش از آنچه تا کنون شاهدش بوده ایم، رنج ببرند.

info@dreftekhari.com مسعود افتخاری

٢١دی ماه١٣٨٩

منابع

.......................

 

١- طرح کنگره ملی ایرانیان را نگارنده یک سال پیش و در گرماگرم جنبش اعتراضی خرداد ۸۸ ارائه کرده و در لینک های زیر قابل دسترسی می باشد

 

http://diaalog.blogspot.com/2009/08/blog-post_10.html اهداف و وظایف کنگره ملی ایرانیان

 

٢- بی تردید شرکت هموطنان داخل کشور نه تنها بدیهی که ضروری است هرگاه که از نظر فنی و امنیتی این شرکت امکان پذیر باشد

 

 

٣- تدارک رسانه ملی تنها یکی از وظایف کنگره ملی است. تشکیل کمیسیون کارشناسان تهیه پیشنویس قانون اساسی، هیئت حقوق دانان برای اعلام جرم علیه رژیم در دادگاهای بین المللی، هیئت های علمی، فرهنگی و تیم های برنامه ریز از جمله زیرمجموعه های کنگره می باشد.